کاریکلماتوریست دلنوشته های یک خبرنگار جنوبی یکشنبه 85 تیر 18 :: 3:2 عصر :: نویسنده : محمد پای بست
تک تک افراد جامعه با توجه به فرهنگی که در آن رشد کردهاند، محیطی که در آن زندگی میکنند، نوع روابط اجتماعی که با دیگران دارند، روحیات و علایق شخصی، اعتقادات مذهبی و دیگر عوامل فردی و اجتماعی، تعریفی مخصوص به خود از انتقاد را ارائه مینمایند. گروهی انتقاد کردن را فقط در ریز بینی و نکته سنجی بیشاز حد در اعمال دیگران میدانند، به این صورت که با کنجکاوی بیش از حد در نحوه رفتار و یا حتی زندگی و حریم شخصی افراد سعی در کشف! نقاط ضعف طرف مقابل برآمده و با زیر فشار قراردادن او سعی در اصلاح اشکالاتش را دارند که متاسفانه در اکثر اوقات نه تنها اصلاحی صورت نمیگیرد بلکه بعضاً باعث سوء استفاده از نقاط ضعف افراد، برای رسیدن به مقاصدی غیر از آنچه هدف اصلی انتقاد است منجر میشود. عدهای نیز با بزرگ نمایی و غیر واقعی نشان دادن اشتباهات و عملکرد بد دیگران، قصد در تخریب شخصیت افراد را دارند. میتوان گفت که در اینجا اصلا موضوع، انتقاد کردن نیست بلکه هدف اصلی، ترور شخصیت، بایکوت، حذف اجتماعی و تخریب و ضربه زدن به جایگاه افراد، در زمینهای که به فعالیت مشغول است میباشد. در این مواقع معمولا فرد انتقاد کننده بر این مسئله پافشاری میکند که هدف او از انجام چنین اقداماتی، نشان دادن اشتباهات و عملکرد بد طرف مقابل بوده تا شخص خاطی به اشتباه خود پی برده و سعی در اصلاح آن نماید! ولی نکته قابل توجه آن است که با کمی دقت در نحوه اِعمال این نوع از انتقاد! متوجه میشویم که خطا یا اشتباهی که شخص انتقاد شونده مرتکب شده یا سهوی بوده و یا اصلاً در حدی نبوده که لازم باشد بدین صورت عمل شود و میتوان گفت نقش اصلی، در به وجود آمدن چنین برخوردهایی غرض ورزی، حسادت، عقده حقارت، رسیدن به اهداف خاص(شخصی یا گروهی) و... عواملی هستند که اکثراً ریشه در گذشته(شخصی یا گروهی) فرد انتقاد کننده و شخص انتقاد شونده دارد. نکته قابل توجه اینکه نکات عنوان شده فقط در چهارچوب روابط شخصی افراد جامعه نمیگنجد، بلکه ما میتوانیم نمونه بارز و عینی آن را در بین گروهها و جناحهای سیاسی داخلی و یا حتی در روابط بینالمللی نیز مشاهده کنیم. مثلاُ در مواقع انتخابات(که این نوع انتقاد، مورد شایع در تمام نظامهای سیاسی دنیا میباشد) میبینیم که کاندیداهای مختلف[البته نه همه آنها] برای رسیدن به هدف خود (انتخاب شدن) با تهمت بستن، دروغ گفتن، شایعه سازی و... اقدام به تخریب شخصیت رقبای سیاسی خود میکنند، یعنی برای رسیدن به هدف خود از هر وسیلهای استفاده میکنند و غالباً توجیهاتی نیز برای این اقدامات خود دارند. [سیاست ماکیاولیستی ِ هدف وسیله را توجیه میکند، آن سیاستی که اِعمال آن در عرصه روابط بینالملل توسط قدرتهای بزرگ به خوبی و به وفور قابل مشاهده است.] گروه دوم، کلاً انتقاد کردن را نوعی دخالت در کار دیگران میدانند و اصلاً به فلسفه وجودی انتقاد، توجهی ندارند. این گروه ریشه و پایه این موضوع را نادرست میدانند و تقریباً به طور کامل نسبت به رفتار و منش افراد جامعهای که در آن زندگی میکنند بیتوجه یا کم توجه هستند. لازم به ذکر است عدهای از این افراد برعکس گفته خود که انتقاد کردن را قبول ندارند خودشان از بزرگترین منتقدان هستند ولی چون تحمل انتقاد دیگران حتی در برابر کوچکترین اشکلاتشان را ندارند اینگونه عنوان میکنند که چون من به کار کسی کاری ندارم کسی هم نباید به اعمال من کاری داشته باشد. دین اسلام و مکتب انسان ساز شیعه به موضوع انتقاد با دیدی باز و روشن نگاه میکند و نه تنها آن را نفی نمیکند بلکه انتقاد کردن در چهارچوبی تعریف شده را، راه گشا و درست برمیشمارد که همان اصل امربه معروف و نهی از منکر است که از فروع دین نیز میباشند و در قرآن مجید بارها به اهمیت آن اشاره شده است. احادیث بسیار زیادی نیز در این مورد از معصومین (علیهماسلام) آورده شده است.
امام علی علیهالسلام میفرمایند: ” گروهی منکر را با دست و زبان و قلب انکار میکنند، آنان تمامی خصلتهای نیکو را در خود گرد آوردهاند. گروهی دیگر منکر را با زبان و قلب انکار کرده، اما دست به کاری نمیبرند، پس چنین کسی دو خصلت از خصلتهای نیکو را گرفته و دیگری را تباه کرده است، بعضی منکر را تنها با قلب انکار کرده و با دست و زبان خویش اقدامی ندارند، پس دو خصلت را که شریفتر است تباه ساخته و یک خصلت را به دست آوردهاند و بعضی دیگر منکر را با زبان و قلب و دست رها ساختهاند که چنین کسی از آنان، مردهای میان زندگان است و تمام کارهای نیکو و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر، چون قطرهای بر دریای مواج و پهناور است و همانا امر به معروف و نهی از منکر، نه اجلی را نزدیک میکند و نه از مقدار روزی میکاهد و از همه اینها برتر، سخن حق در پیش روی حاکمی ستمکار است.” (نهج البلاغه – ترجمه محمد دشتی – حکمت 374 )
همانطور که میدانید امر به معروف و نهی از منکر نیز شرایط و آدابی دارد که این تعریف امام در آن چهارچوب قرار گرفته است که در نامه 31 و خطبه 129 نهج البلاغه آورده شده است. میتوان گفت اسلام حد وسط و اعتدال را در این موضوع در نظر گرفته است، یعنی نه مثل گروه اول که انتقاد کردن را ریزبینی و تجسس در اعمال و رفتار دیگران میدانند و نه همچون گروه دوم که بیخیالی و بیتوجهی نسبت به اعمال و رفتار دیگران را برمیگزیند. و اما حالا... ما جزو کدام دستهایم؟ جواب این سوال را فقط خود میدانیم و خدایی که بر همه چیز آگاه است. (با تشکر ویژه از بچه های قلم) انشا الله که از منتقدین سازنده باشیم، نه کوبنده. آمین یا ربالعالمین موضوع مطلب : |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||